خواهران و برادران ایمانی، درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد.
شریف‌ترین چیز در انسان، قلب اوست. چرا که قلب وسیله‌ی دریافت و شناخت و تَعَقُل است، و دیگر اعضا و اندام‌ها خادم و تابع او هستند. انسان به منزله‌ی کشوری است که امیر و پادشاه آن قلب است و سایر اعضا و جوارح رعیت و خادم او هستند. پس اصلاح انسان منوط به اصلاح قلب اوست، هم‌چنان‌که پیامبر(ص) می‌فرمایند: «الا و انَّ فی الجسد لمصغةً اذا صلحت صلح الجسد و اذافسدت فسد الجسد کلُّهُ الا و هی القلب») رواه البخاری ( آگاه باش که در بدن قطعه گوشتی هست که اگر اصلاح شود، تمام وجود اصلاح می‌شود و اگر فاسد شود، تمام وجود فاسد می‌شود و آن‌هم قلب اوست.

«قلب» لطیفه‌ی روحانی و ربانی و نیروی ادراکی و وسیله‌ی کسب علم و معرفت در انسان است. در قرآن به واژه‌ی «قلب» و «فؤاد» از آن تعبیر شده است. «قلب» یعنی از حالتی به حالت دیگر درآمدن و دگرگون شدن و «فؤاد» یعنی حالت جوشان و شعله‌ور شدن و بریان شدن. که این حالت نیز همان دگرگون شدن است. قال‌الله: «و لا تقف ما لیس لک به علم أنَّ السمع و البصر و الفؤاد کلُّ اولئک کان عنه مسئولاً») اسراء/36 (درباره‌ی چیزهایی که نمی‌دانی موضع‌گیری مکن، چون نیروی شنوایی، بینایی، و ادراکی مورد سؤال قرار می‌گیرند. و قال الله: «افلم یسیروا فی‌الارض فتکون لهم قلوبٌ یعقلون بها أوْ آذانٌ یسمعون بها، فانّها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی‌ الصدور») حج/46 ( آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا دل‌هایی داشته باشند که با آن بیاندیشند یا گوش‌هایی که با آن بشنوند؟ در حقیقت چشم‌ها کور نیست لیکن دل‌هایی که در سینه‌هاست، کور است. با تدبّر در این آیات درمی‌یابیم که گوش و چشم و قلب، وسیله و ابزار کسب علم هستند، کار گوش شنیدن و کار چشم دیدن و کار قلب درک کردن و دریافت نمودن است. اما کارکرد چشم و گوش مربوط به قلب است.
مثلاً نیروی بصر به‌وسیله‌ی چشم، جهان هستی را مورد مطالعه قرار می‌دهد و چیزهایی را مشاهده می‌کند و نیروی سمع نیز چیرهایی را که به‌وسیله‌ی گوش می‌شنود، تحویل قلب می‌دهد و قلب آن‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کند. کار سمع و بصر انتقال معلومات به سوی قلب است و قلب آن معلومات را تجزیه و تحلیل می‌کند.
«دل» وسیله‌ی شناخت و معرفت خدا و محل استقرار محبت، خوف، ترس و امید به اوست. «دل» به منزله‌ی قلعه و دژ محکمی است برای مبارزه با دشمن؛ به همین خاطر شیطان سعی می‌کند این قلعه را تسخیر نماید، شیطان به تدریج گام برمی‌دارد تا از راه‌های نفوذی وارد این قلعه شود و آن‌گاه انسان را به زیر سلطه و قلمرو حکومت خود درآورد.

احوال قلب:
قلب با توجه به عمل‌کردِ صاحبش به دو حالت سالم و بیمار درمی‌آید. قال رسول‌الله(ص): «تعرض الفتن علی القلوب عوداً عوداً فای قلب اشربها نکتت فیه نکتة سوداءُ و ای قلب نکتت فیه نکتةٌ بیضاءُ حتی تصیر علی قلبین علی ابیض مثل الصّفا فلا تضرُّره فتنة مادامت السموات و الارض و الآخر اسود مربادٌّ کالکوز مجخیاً لا یعرف معروفاً و لا ینکر منکراً الا ما اشربه من هواه») رواهُ مسلم ( یعنی فتنه‌ها و گناه‌ها شاخه به شاخه و دانه به دانه بر قلب عارض می‌شوند. پس هر قلبی یکی از فتنه‌ها و گناه‌ها را بنوشد، یک خال سیاه در آن پیدا می‌شود و هر قلبی آن فتنه‌ها و گناه‌ها را رد نماید، نقطه‌ای سفید در آن پیدا می‌شود تا به یکی از این دو قلب تبدیل شود. قلب سفید و پاک که فتنه‌ها و گناهان به آن ضرر نمی‌رسانند و یا به‌صورت قلبی سیاه درمی‌‌آید همانند کوزه‌ی وارونه، نه خوبی را می‌شناسد و نه بدی‌ها را رد می‌کند، مگر آن‌چه از هوا و هوس‌هایش نوشیده است.
قلب مثل آیینه‌ای پاک است و ارتکاب هر گناهی نقطه‌ای سیاه برآن می‌نشاند. درنتیجه‌ی ادامه‌ی گناهان، قلب صفا و پاکی خود را از دست داده و گناه را احساس نمی‌کند، هم‌چون آیینه‌ی زنگ‌زده که تصاویر را نشان نمی‌دهد.
قلب با توجه به ارتکاب و روی‌آوردن به معصیت و با توجه به زیاد انجام دادن گناه و انس گرفتن به آن، به درجات گوناگون می‌رسد.
1. قلب چرکین و زنگ‌زده:
گاهی کم و بیش مرتکب کعصیت می‌شود، ارتکاب معصیت بر قلب چرک و زنگی به‌جا می‌گذارد. چنان‌که خداوند می‌فرماید: «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون» هرگز! هرگز! تلاش و کردار ایشان دل‌هایشان را زنگ‌زده کرده است.
2. قلب مهرشده:
قلبی است که بیشتر با گناه سروکار پیدا می‌کند و بر گناه استمرار نموده و به معصیت زیاد علاقه و رغبت نشان می‌دهد و کمتر به عبادت روی می‌آورد. در این صورت چرک و زنگ گناه به‌صورت فشرده و به‌هم پیوسته بر قلب نقش می‌بندد و به طبع و ختم تبدیل می‌شود. قال الله: «و منهم من یستمع الیک حتی اذا خرجوا من عندک قالوا للذین اوتوا العلم ماذا قال آنفاً اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و اتّبعوا أهواءهم») محمد/16 (.
و در میان منافقان کسانی هستند که به سخنان گوش فرا می‌دهند، امّا هنگامی‌که از نزد تو بیرون می‌روند، به کسانی (از علمای صحابه) که (از سوی خدا) به‌ ایشان علم و دانش بخشیده شده است، می‌گویند این مرد آلان چه گفت؟ آنان کسانی هستند که خداوند بر دل‌هایشان مُهر نهاده است و از هوا و هوس‌هایشان پیروی می‌کنند.
3. قلب قفل‌شده:
گاهی چنان غرق در گناه می‌شود که از هیچ منفذی راهی به سوی دریافت نور به دل باقی نمی‌ماند و با چند قفل بسته می‌شود. قال الله: «افلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب أقفالها») محمد/24 ( آیا درباره‌ی قرآن نمی‌اندیشند یا این‌که بر دل‌هایشان قفل‌های ویژه‌ای زده‌اند؟
مجاهد می‌گوید: رَین آسان‌تر از طبع (مهر زدن) و طبع هم آسان‌تر از قفل زدن است. در نتیجه سعادت و شقاوت انسان مربوط به قلب اوست. «قلب سلیم» سبب نجات و «قلب بیمار» سبب شقاوت است.
به امید خدا در فرصتی دیگر به شرح راه‌های درمان «قلب بیمار» و رسیدن به «قلب سلیم» می‌پردازیم.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
الله اکبر ولله الحمد